پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش

ساخت وبلاگ
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند. هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود. جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد. راستش، کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند. شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید: «اوه، عجب کار مشکلی!!»، «اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند.» یا «هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست. برج خیلی بلنده!»قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا و بالاتر می رفتند. جمعیت هنوز ادامه می داد: «خیلی مشکله! هیچ کس موفق نمی شه!» و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف. ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد؛ بالا، بالا و باز هم بالاتر. این یکی نمی خواست منصرف بشه! بالاخره بقیه از بالا رفتن منصرف شدند به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها قورباغه ای بود که به نوک رسید! بقیه قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کار رو انجام داده؟اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟ و مشخص شد که برنده مسابقه کر بوده!شرح حکایت:هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید. چون اونا زیباترین رویاها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند، چیزهایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید! همیشه به قدرت کلمات فکر کنید. چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره. پس همیشه مثبت فکر کنید و بالاتر از اون، کر بشید هر وقت کسی خواست به شما بگه که به آرزوهاتون نخواهید رسید و همیشه باور داشته باشید: من همراه خدای خودم همه کار می تونم بکنم. Ad پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش...ادامه مطلب
ما را در سایت پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : peymarketingdev بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 11:55

داستان معروفی از تام واتسون، بنیان گذار شرکت « آی . بی . ام » نقل می کنند که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد. این کارمند به دفتر واتسون احضار شد و پس از ورود گفت:« تصور می کنم باید از شرکت استعفا دهم.»تام واتسون گفت:«شوخی میکند ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادیم

«ویلسون شف»

پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش...
ما را در سایت پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : peymarketingdev بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 11:55

مايكل، راننده اتوبوس شهري، مثل هميشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسير هميشگي شروع به كار كرد. در چند ايستگاه اول همه چيز مثل معمول بود و تعدادي مسافر پياده مي شدند و چند نفر هم سوار مي شدند. در ايستگاه بعدي، يك مرد با هيكل بزرگ، قيافه اي خشن و رفتاري عجيب سوار شد.او در حالي كه به مايكل زل زده بود گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» و رفت و نشست.مايكل كه تقريباً ريز جثه بود و اساساً آدم ملايمي بود چيزي نگفت اما راضي هم نبود. روز بعد هم دوباره همين اتفاق افتاد و مرد هيكلي سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روي صندلي نشست و روز بعد و روز بعد...اين اتفاق كه به كابوسي براي مايكل تبديل شده بود خيلي او را آزار مي داد. بعد از مدتي مايكل ديگر نمي تواست اين موضوع را تحمل كند و بايد با او برخورد مي كرد. اما چطوري از پس آن هيكل بر مي آمد؟ بنابراين در چند كلاس بدنسازي، كاراته و جودو و ... ثبت نام كرد. در پايان تابستان، مايكل به اندازه كافي آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پيدا كرده بود.بنابراين روز بعدي كه مرد هيكلي سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» مايكل ايستاد، به او زل زد و فرياد زد: «براي چي؟»مرد هيكلي با چهره اي متعجب و ترسان گفت: «تام هيكل كارت استفاده رايگان داره.»پيش از اتخاذ هر اقدام و تلاشي براي حل مسائل، ابتدا مطمئن شويد كه آيا اصلاً مسئله اي وجود دارد يا خير. پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش...ادامه مطلب
ما را در سایت پی، استراتژی متفاوت بازاریابی و فروش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : peymarketingdev بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 8 دی 1401 ساعت: 11:55